دنیای تصاویر دل انگیز



 

همه عالم سیه پوشند نمیدانی؟...محرم شد

سیاهت را به تن کن باز،دل آری...محرم شد

صدای سینه ی مردم ،درون کوچه می پیچد

صدای سنج و دمام است،غوغایی...محرم شد

صدای شیون مردم ، که از مسجد به گوش آید

صدای طبل و زنجیر است و مداحی...محرم شد

صدای هق هق ابری که می گرید برای او

صدای شیون باد است ، با بادی...محرم شد

پسر میپرسد: ای بابا، چرا حالت پریشان است؟

پدر گفتا:سیاهت کو؟نمیدانی؟...محرم شد

سیاهت را به تن کردی که بنمایی عزا دارم

خوشا احوال شب را که همه رنگش...محرم شد

خوشا احوال مردانی، که سیراب از عطش رفتند

هفتاد و دو پروانه، که رفتند و ...محرم شد


 
 


انکار نمی کنم،زندگی خوب است

اینجا همه چیز است

آینه،قرآن،ظرفی آب

تسبیح،شمع،دیوان حافظ

در کنار خوابهای یاسی رنگ!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 
 

 

زن نیستم اگر زنانه پای عشقم نایستم!

من از قبیله زلیخا آمده ام...

آنقدر عشقت را جار می زنم تا خدا برایم کَف بزند!

فرقی نمی کند فرشته باشی یا آدم، یوسف باشی یا سلیمان!

قالیچه دل من بدون اسم رمزِ نامِ "تو" پرواز نمی کند...

زنانه پای این عشق می ایستم...

مردانه دوستم بدار...

 

 
دنیای مجازی! ممنونم که اینهمه دوستای خوب و مهربون رو بهم هدیه دادی....

 این کارت خیلی زیبا رو قاسم اصغری عزیز یکی از دوستای خوب و مهربونم برام طراحی کردن

قاسم عزیز ازینکه ساعتها برای  این طراحی زیبا وقت گذاشتی ازت تشکر می کنم



 

همیشه با من بمان

هیچکس عاشقانه تر از من

نمی تواند

تو را بسراید

.

.

.

در تمام لحظه هایم

 

 

چه لذتی بالاتر از اينكه "اسمت" قسم راست يك نفر باشد!...

چه لذت هایی كه داری و من ندارم..

ن

 


تـومالڪ تمـامِ احساسَم هـستی

تـــمامِ عشــــقمتمــــامِ اِحـــساسِ دسـت نخـــورده ام

ڪـــه حاضر نیســـتم

حتـــی ذرهــــ ای اَز آنــ را

بــا هیچکـس تقـسیم ڪنــم

با هیچـڪس جــــز تــــو .......

احســـاسم را با تــو تقســـیم نـــمی ڪنم بلـــڪه

آنــــ را به تــو تقدیــم می ڪنـــم ....

تمام عشـــقم را تمام احساســـم را .....


 


 
 

تكرارِ اسمـِ تو ايـטּ روزهـآ

حادثــه ي تكــرارﮮ زندگــي مـَטּ است ...

هيچ ديوانه اﮮ از ايـטּ همه تكرار ...

به اندازه ي مـَטּ ،

لذّتــ نخواهَد بـُرد !!
ن

بــیا و معجــزه کن ...
 
آغوشت که باشد
 
غــروب هــای دلـــگیــرِ پــاییــز هم
 
دلـچــسب مــی شود
 
ایــن روزهـا
 
آرزوی پنهـــانی ام هــمیــن است

 

یک شـبی

همـــه ی خــودم را

در آغـــوشــت پـــیــدا کـــــنم !!

 

من هــم گـــاهی آغــوش میخواهـــم

 

دل کـه ایـــن چــیزهــا حــالیــش نیست

نــبودنت

نــداشتنت

دلـــم آغوشت را میخواهـــد بــرای هــمیشـــه ...

 

 

دلـم مـی خـواسـت ،

 

هـمـیـشـه دلـم مـی خـواسـت بـدانم

چـه حـالـی داری

وقـتـی کـه ایـن هـمـه

"دوسـتـت دارَم " ؟ . . .

 


آخرين مطالب
» 
» مردانه دوستم بدار ...
» 
» با من بمان ...
» 
» تومالکـــ احساس منــی!!
» دلم میخواد بیام پیشت ...
» تکرار اسم تو ...
» بــیا و معجــزه کن ...
» دلم میخواست...
» 
» فرهادٍ رویاهای شبانه ...
» از دست های من تا موهای تو ...
» 
» 
» 
» آرامم...
» lمیخوام برات بمیرم....
» میخواهمت...
» درد...
» 
» مینویسم...
» بیا...
» چه فرقي مي كند ...
» دوستت دارم...
» تو...
» ...
» بوی گناه...
» دیدار...
» صدای پات...
 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 

عکس عاشقانه

می خندی،

قندهای عالم در دلم آب می شود

لبخند شیرینت

پایان روزگار تلخ من است….


 

از یاد بردنت کار من نیست….

 

 

عکس عاشقانه اشک و گریه

چگونه بفرستم ”باورم” را برای تو تا باور کنی،


 

از یاد بردنت کار من نیست….

 

 

خوشبختی.....

عکس عاشقانه

اگه یکی هست که به فکر خوشحال کردنته

این یعنی خوشبختی

به همین سادگــــی….


 

یک عمر به خدا دروغ گفتم .....

عکس عاشقانه دعا کردن

یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد.

می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.

هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت.

هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.

اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم

چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم.

من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.

می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم

نه آن گونه که خدا می خواهد.

به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد

و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم.

من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم.

اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد.

دانستم که نابودی ام حتمی است.

با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی،

اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی

با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم.

خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست.

در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد و مرا پذیرفت.

نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد.

از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم.

گفتم:

بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم؟

خدا گفت:

هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.


 

راز ۶۰ سال زندگی مشترک ؟!

عکس عاشقانه بوسه

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند

شما چطور ۶۰ سال با هم زندگی کردید؟

گفتند ما مربوط به نسلی هستیم که

وقتی چیزی خراب می شد تعمیرش می کردیم نه تعویضش…..!!!


 

یه لبخند هایی هست که به آدم قدرت زندگی میده

عکس عاشقانه خانواده

یه آغوش هایی هست که به آدم انرژی میده.

یه نگاه هایی هست که به آدم جرات میده.

یه لبخند هایی هست که به آدم قدرت زندگی میده.



 

تو نام توبه را بنویس ، امضا کردنش با من

عکس متحرک مذهبی

دلت را خانه ما کن، مصفّا کردنش با من

به ما دردِ دل افشا کن، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را

بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من

بیفشان قطره ی اشکی، که من هستم خریدارش

بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من

اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن بازآ

در این خانه دق الباب کن، وا کردنش با من

به من گو حاجت خود را، اجابت می کنم آنی

طلب کن آنچه می خواهی، مهیّا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من

چو خوردی روزی امروز ما را، شکر نعمت کن

غم فردا مخور، تأمین فردا کردنش با من

اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت

تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من


 

خودشناسی

عکس عاشقانه

دقایقی را که به عیب جویی دیگران می گذرانیم،

اگر صرف اندیشیدن به عیبهای خود کنیم،

فایده های زیادی می بریم که

کوچکترین آن خودشناسی است.


 

شاید اکنون به خدا رسیده بودم….

عکس عاشقانه

اگر با هر دعایی که می کردم قدمی هم برمی داشتم،

شاید اکنون به خدا رسیده بودم….


 

قیمت عشق چقدر کم شده است !!!

عکس عاشقانه اشک و گریه

چه کسی می گوید که گرانی شده است !!!

دوره ی ارزانیست !

دل ربودن ارزان !

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 

نیمه شب آواره و بی حس و حال در سرم سودای جامی بی زوال

پرسه ای آغاز كردیم در خیال دل به یاد آورد ایام وصال

از جدایی یك دو سالی می گذشت یك دو سال از عمررفت و بر نگشت

دل به یاد آورد اول بار را خاطرات اولین دیدار را

 

آن نظر بازی آن اسرار را آن دو چشم مست آهو وار را

همچو رازی مبهم و سر بسته بود

چون من از تكرار او هم خسته بود

 آمد و هم آشیان شد با من او همنشین و هم زبان شد با من او

 

خسته جان بودم كه جان شد با من او ناتوان بود و توان شد با من او

دامنش شد خوابگاه خستگی اینچنین آغاز شد دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر

وای از آن عمری كه با او شد بسر

 

مست او بودم ز دنیا بی خبر دم به دم این عشق می شد بیشتر

آمد و در خلوتم دمساز شد گفتگوها بین ما آغاز شد

 گفتمش در عشق پا بر جاست دل گر گشایی چشم دل زیباست دل

گر تو زورق بان شوی دریاست دل بی تو شام بی فرداست

 

دل دل ز عشق روی تو حیران شده در پی عشق تو سر گردان شده

گفت در عشقت وفادارم بدان من تو را بس دوست می دارم بدان

شوق وصلت را بسر دارم بدان چون تویی مخمور خمارم بدان

با تو شادی می شود غم های من با تو زیبا می شود فردای من

 

گفتمش عشقت به دل افزون شده دل ز جادوی رخت افسون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده عالم از زیباییت مجنون شده

بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش

در سرم جز عشق او سودا نبود بهر كس جز او در این دل جا نبود

 

دیده جز بر روی او بینا نبود همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

خوبی او شهره ی آفاق بود در نجابت در نكویی طاق بود

 روزگار اما وفا با ما نداشت طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

 

 آخر این قصه هجران بود و بس حسرت و رنج فراوان بود و بس

یار ما را از جدایی غم نبود در غمش مجنون و عاشق كم نبود

 بر سر پیمان خود محكم نبود سهم من از عشق جز ماتم نبود

با من دیوانه پیمان ساده بست ساده هم آن عهد و پیمان را شكست

 

بی خبر پیمان یاری را گسست این خبر ناگاه پشتم را شكست

آن كبوتر عاقبت از بند رست رفت و با دلدار دیگر عهد بست

 با كه گویم او كه هم خون من است خصم جان و تشنه ی خون من است

بخت بد بین وصل او قسمت نشد این گدا مشمول آن رحمت نشد

 

آن طلا حاصل به این قیمت نشد

عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست با چنین تقدیر بد تدبیر نیست

از غمش با دود و دم همدم شدم باده نوش غصه ی او من شدم

مست و مخمور و خراب از غم شدم ذره ذره آب گشتم كم شدم

 

آخر آتش زد دل دیوانه را سوخت بی پروا پر پروانه را

عشق من از من گذشتی خوش گذر بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم را تو بیرون كن ز سر دیشب از كف رفت فردا را نگر

آخر این یكبار از من بشنو پند بر من و بر روزگارم دل مبند

 

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود عشق دیرین گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود ماهی بیچاره اما مرده بود

 بعد از این هم آشیانت هر كس است باش با او یاد تو ما را بس است

 


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 
این ساختمان دارای نمای بیرونی دینامیکی است که شامل پنجره های برقی از جنس آلومینیوم است. این ساختمان زیبا توسط یک طراح اتریشی به نام Ernst Giselbrecht طراحی شده است.
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 
آموزش عالی گاهی محل خارق العاده ترین بنا های معماری جهان نیز به شمار می روند. در زیر مجموعه ی کوچکی از خیره کننده ترین کتابخانه ها ی جهان وجود دارد. چه تاریخی و چه مدرن، این مراکز علم و یادگیری، تاریخ و فرهنگ دوره های مربوطه ی خود را هم حفظ کرده اند. من به شخصه نمی توانم در بعضی از این کتابخانه ها تمرکز کنم زیرا بسیار زیبا هستند و چشم از دیدن آنها سیر نمی شود. 15 کتابخانه ی برتر از این قرارند. 
 
 
 
 کتابخانه ی کانون دانشگاه – شهر نیویورک، آمریکا
 

  
  
 کتابخانه ی مجلس کانادا – اتاوا ، کانادا

 
  
 کتابخانه ی دست نوشته ها و کتاب های نادر Beinecke دانشگاه ییل – نیو هیون، کنکتیکت

 
کتابخانه ی حقوق مرکزی ایالت آیوا – آمریکا

 
 
 کتابخانه ی سزالو Suzzalo در دانشگاه واشنگتن – سیاتل، آمریکا

کتابخانه ی ادمونت ابی Admont Abbey– اتریش

 
کتابخانه ی ایالتی – ویکتوریا، استرالیا

کتابخانه ی El Real Monasterio de El Escorial– مادرید، اسپانیا

 
  
 کتابخانه ی خوزه وسکنسلوس (José Vasconcelos ) – مکزیکو سیتی، مکزیک

 
Real GabinetePortuguês de Leitura– ریو دژانیرو، برزیل

 
کتابخانه ی ملی فنلاند – هلسینکی، فنلاند

 
کتابخانه ی میچل Mitchell– سیدنی، استرالیا

 
کتابخانه ی کتابهای نادر توماس فیشر(Thomas Fisher) دانشگاه تورنتو – تورنتو، کانادا

 
کتابخانهیجرج پیبادی George Peabody– بالتیمور، مری لند

 
تالار الهیات استراحفStrahov– پراگ، جمهوری چک

 و در پایان کتابخانه ملی ایران 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 
طبیعت یکی از بهترین و زیباترین نعمت هایی می باشد که خداوند به انسان ها داده است . هر شکلی از طبیعت هم اهمیت خاصی را دارد بعضی طبیعت خشک است و هیچ سبزی و طراوتی در آن دیده نمی شود و بعضی از دیگر طبیعت ها سبز و دارای حس خاص خود هستند.
 
 
 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 

شهر مورچه ها،مورچه‌ها همه جا هستند و در کنار ما زندگی آرام و بی سرو صدای خود را ادامه می‌دهند.

«اندری پائولوف» عکاس روس مجموعه ای جالب از مورچه‌ها را به تصویر کشیده است،‌او در این کار از زندگی واقعی مورچه‌ها و تخیلات خود استفاده کرده تا به این موجودات ریز شخصیت ببخشد و آن‌ها را در دنیایی شبیه به انسان‌ها به تصویر بکشد.

پائولوف گفته که برای احترام به مورچه و روش زندگی‌شان آن‌ها را سوژه عکاسی خود کرده زیرا آن‌ها نگران بچه های خود هستند و از مورچه های سالخورده مراقبت می‌کنند!

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |

 

 

براستی یکی از بزرگترین کشف های بشر عکس بوده و هست. پس عکاسی فراموش نشود (رعایت حریم خصوصی دیگران هم همین طور، مثلا ما مسلمانیم!).

www.taknaz.ir

عفت تجاری در سال ۱۳۱۸ در ۲۲ سالگی اولین خلبان زن ایران


این هم همان کشتی راز الود که با یخ برخورد کرد و نابود شد ( کشتی تایتانیک )


همان کشتی در حال ساخت

عکسی از یکی از متور های عقب کشتی


قسمتی از بدنه ی کشتی


اولین ماشین لباسشویی دنیا که در سال ۱۹۵۲ ساخته شد
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, توسط تنها |